یادداشت های یک مقتول 4 سال پیش لینک مطلب عصبانی نوشت! امشب نتونستم بیست و سی رو ببینم... خواهر کوچیکه(که خیلی هم کوچیک نیست!!!)می خواست تیزپا رو ببینه! 0 لایک / 2 نظر / 3 بازدید kimiya اه اه داداش کوچیکه منم خیلی این کارتونو دوس داره تاحالا 2 بار دیدتش ! دیالوگاشو حفظه تازه میگه برو واسم دانش کن![خنثی] من نمیدونم این سگه چه چیز جالبی داره تو میدونی آیا؟[زبان] سجاد میزدی تو گوشش خون بالا بیاره بچه پررو رو[خنثی] البته منم هر وقت بابام میخاد فیلم ببینه میزنم شبکه پویا باب اسفنجی نیگا میکنم با داداش کوچیکم[نیشخند] البته برای اون میزنما من زیاد نیگا نمیکنم[نیشخند] پرشین بلاگ Persianblog
kimiya اه اه داداش کوچیکه منم خیلی این کارتونو دوس داره تاحالا 2 بار دیدتش ! دیالوگاشو حفظه تازه میگه برو واسم دانش کن![خنثی] من نمیدونم این سگه چه چیز جالبی داره تو میدونی آیا؟[زبان]
سجاد میزدی تو گوشش خون بالا بیاره بچه پررو رو[خنثی] البته منم هر وقت بابام میخاد فیلم ببینه میزنم شبکه پویا باب اسفنجی نیگا میکنم با داداش کوچیکم[نیشخند] البته برای اون میزنما من زیاد نیگا نمیکنم[نیشخند]
اه اه داداش کوچیکه منم خیلی این کارتونو دوس داره تاحالا 2 بار دیدتش ! دیالوگاشو حفظه تازه میگه برو واسم دانش کن![خنثی] من نمیدونم این سگه چه چیز جالبی داره تو میدونی آیا؟[زبان]
میزدی تو گوشش خون بالا بیاره بچه پررو رو[خنثی] البته منم هر وقت بابام میخاد فیلم ببینه میزنم شبکه پویا باب اسفنجی نیگا میکنم با داداش کوچیکم[نیشخند] البته برای اون میزنما من زیاد نیگا نمیکنم[نیشخند]